زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
عکس امشب که خوش احوال تو را میبینم عـصـر فـردا تـه گـودال تو را میبـینم آمـدم تـا که دلـی سـیـر کـنـارت بـاشـم شـانه بر مـو بـزنـی، آیـنـهدارت بـاشـم مــادرم بـود کـه آگـاه ز تـقـدیـرم کـرد من اگر پیـر شدم، پـیـری تو پیرم کرد عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن ته گـودال به چـشـم تر من رحـمی کن من ببـیـنم که تو بی پـیـرهَـنی میمیرم تکـیه بر نـیـزۀ غـربت بزنی، میمیرم سر گودال من از هول و ولا خواهم مُرد زودتر از تو در این کرببلا خواهم مُرد پنجۀ کینه به مویت برسد، من چه کنم!؟ نیزهای زیر گلویت برسد، من چه کنم! مُردم از غـم، بـروم فکـر اسیری باشم قبل از آن، فکر مهـیّای حصیری باشم |